معنی ماه کارمندی
حل جدول
برج
ماه کارمندی، آسمانخراش
برج
عدد کارمندی
سی
رتبه کارمندی
اشل
پایه کارمندی
اشل
کارمندی در سفارتخانه
کاردار
لغت نامه دهخدا
کارمندی. [م َ] (حامص مرکب) عمل کارمند. داشتن شغلی در دستگاهی. عضویت اداره.
ماه ماه
ماه ماه. (ق مرکب) ماه بماه. هر ماه و ماهیانه. (ناظم الاطباء).
ماه به ماه
ماه به ماه. [ب ِ] (ق مرکب) از این ماه به آن ماه. (ناظم الاطباء). هر ماه. همه ماهه. ازاین ماه تا ماه دیگر. || ماه بسیار. (ناظم الاطباء). || مدت مدید. (ناظم الاطباء).
ماه
ماه. (اِخ) نواحیی را که ما امروز همدان و کرمانشاه و دینور و نهاوند و پیشکوه گوییم در قدیم کشور ماه می نامیدند و در ویس و رامین این لفظ استعمال شده است. این باقی مانده ٔ «ماد» و «مای » قدیم است که مرکزمملکت مادی باشد. عرب بعد از فتح این قسمت از ایران این لفظ را به کار بردند منتهی دو ماه قائل شدند و برای ماه نیز معنای دیگری که بعد در کتب جغرافیا معمول گردید تصور کردند و گفتند ماه الکوفه و ماه البصره و مجموع را «ماهات » نام نهادند. از ماه کوفه مرادشان دینور و کرمانشاهان تاحلوان بود و از ماه بصره مرادشان نهاوند و صیمره بود. (از سبک شناسی ج 1 ص 26). مسکن قوم ماد را نیز «ماد» می نامیدند و همین کلمه است که در پهلوی و پارسی (و نیز در تعریب) «ماه » شده. ابوریحان بیرونی در کتاب الجماهر (ص 205) نوشته: ماه عبارت است از زمین جبل و «ماهین » عبارت است از ماه بصره که دینور باشد و ماه کوفه که نهاوند باشد و اغلب به آن دو «ماه سبذان » را افزایند و جمله را «ماهات » نامند و بسا نهاوند را به «ماه دینار» یاد کنند. (از حاشیه ٔ برهان چ معین). کلمه ٔ ماه صورت تغییر یافته ٔ «ماد» اسم قوم و مملکت غربی ایران بوده است. در کتاب پهلوی کارنامک اردشیر بابکان این کلمه به همان ترکیب قدیم خود «مادیک »=«ماد» آمده اما معمولاً در پهلوی ماه می گفته اند. در کتب مورخان و جغرافی دانان ایرانی و عرب غالباً به اسم ماه برمی خوریم ولی از دایره ٔ وسعت آن کاسته و به برخی از نواحی غربی ایران اطلاق می شده است مثل «ماه نهاوند» و «ماه دینار» و «ماه شهریاران » و جز آنها. در داستان ویس و رامین که از متنی پهلوی به نظم فارسی درآمده مکرراً به کشور ماه و بوم ماه و ماه آباد و زمین ماه که از همه یک کشور اراده شده برمی خوریم زیرا که ویس دختر شاه قارن و ملکه ٔ شهرو، خواهر ویرو و زن شاه موبد و معشوقه ٔ رامین برادرشاه موبد از کشور ماه بود و شاه قارن در سرزمین ماه پادشاهی داشت. (از یشتها ج 2 ص 216 و 217):
به شوهر بود شهرو را یکی شاه
بزرگ و نامور از کشور ماه.
(ویس و رامین).
ترا دارم چو جام خویشتن شاد
زمین ماه را همواره آباد.
(ویس و رامین).
زمین ماه یکسر باد ویران
چو دشت ریگ و چون شور بیابان.
(ویس و رامین).
وگر نه بوم ماه از کین شودپست
پس آنگه چون توانی زین گنه رست.
(ویس و رامین).
و رجوع به ماده ٔ قبل و «ماه البصره » و «ماه الکوفه » و «ماهات » و «ماهین » ویشتها ج 2 ص 216-217 و معجم البلدان ذیل ماه و ماه دینار و نهاوند شود.
واژه پیشنهادی
بهروز
تعبیر خواب
ماه سرخ رنگ: عدم توافق
ماه زیبا: عشق وفادار
خسوف: اخبار بد
ماه کامل: بی وفایی، خیانت
ماه در کنار خورشید: اتفاقات بسیار مهم
ماه گرفتگی: بی وفایی، خبرهای بد
یوسف نبی علیه السلام می فرماید:
دیدن ماه از بزرگان شادی بیند - لوک اویتنهاو
خواب ماه: تغییرات مهم و خوشایند
یک زن خواب ماه ببیند: شانس در عشق
یک مرد خواب ماه ببیند: کارهای او با موفقیت روبرو می شوند. - کتاب سرزمین رویاها
دیدن ماه به خواب، دلیل وزیر بود. اگر بیند ماه از آسمان فرا گرفت، دلیل که وزیر پادشاه شود. - حضرت دانیال
فرهنگ عمید
(نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند، قمر،
واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال،
(صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا،
در گاهشماری ایران قدیم، روز دوازدهم از هر ماه شمسی،
[مجاز] زیبا، دلانگیز (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ماهپیکر، ماهمنظر،
در آیین زردشتی، ایزد روز دوازدهم از هر ماه،
روز دوازدهم از هر ماه خورشیدی، ماهروز: ماهروز ای به روی خوب چو ماه / بادۀ لعل مشکبوی بخواه ـ گشت روشن چو ماه بزم که گشت / نام این روز ماه و روی تو ماه (مسعودسعد: ۵۴۸)،
* ماه برکوهان: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: چو لحن ماهبرکوهان گشادی / زبانش ماهبرکوهان نهادی (نظامی۲: ۲۰۳)،
* ماهبهماه:
ماهیانه، ماهانه، هر ماه،
از این ماه به آن ماه،
* ماه تمام: ماه شب چهاردهم از تقویم قمری، بدر،
* ماه روزه: رمضان،
* ماه قمری: مدت بین رؤیت هلال ماه تا هلال دیگر، تقریباً برابر با ۵/۲۹ شبانهروز،
* ماه مبارک: رمضان،
* ماه نو: ماه شب اول از تقویم قمری، هلال،
معادل ابجد
371